محرم 92
محرم امسال هم شروع شد و عاشورا و تاسوعای دیگری هم گذشت. روز تاسوعا به امامزاده شاه عبدالعظیم رفتیم. روز عاشورا هم بابا طبق معمول به هیات خودشون رفت و من و راستین هم در مسجد محل خودمون نماز عاشورا رو خوندیم و بعد از کمی عزاداری به خونه برگشتیم و شب هم برای مراسم شام غریبان رفتیم بیرون . اینم چند تا عکس : بازم راستین میخاد شمع روشن کنه روز عاشورا یه بچه معلول پشت دسته روی ویلچر همراه پدرش حرکت میکرد، سینه میزد و یا ابالفضل می گفت خیلی دلم شکست .از صاحب اینروزها و شبها میخام هیچ بچه ای بیمار نباشه و راستین منم فرزند سالم و صالحی باشه. جمله معروف دکتر شریعتی رو خیلی دوست دارم که میگه: حسین بیشتر از آب تشن...